کدام راه به سمت ایران؟
کشورهای آمریکا و انگلیس، با برنامهریزی قبلی برای انتخابات جمهوری دهم، و با قید تابستان داغ 1388 تهران، طرح کودتای مخملی را در قالب پروژهی آژاکس 2، در دو سطح عملیاتی و استراتژیکی برآورد، و از روزهای قبل از برگزاری انتخابات، آغاز نمودهاند، و اکنون دولت آمریکا با صحنهگردانی انگلیس در ایران، با تمام توان در حال دامن زدن به تنش و تشنج در کشور بوده و فازهای متعدد توطئهی مزبور علیه مردم ایران را بر پایهی اشتباهات جناحهای سیاسی و غفلت نهادهای رسمی کشور، به اجرا در میآورد.
برای نمونه، بنابر گزارش منتشر شده در روزهای اخیر از سوی مرکز سابان The Saban Center at the Brookings Institution ، ایالات متحده، با بررسی سناریوهای مختلف علیه ایران، در کنار گزینههای مطرح دیپلماتیک و نظامی، موضوع تغییر حکومت در ایران را از طریق کودتای مخملی، با ایجاد اغتشاش و هدایت آن توسط اپوزیسیون، تا مرحلهی فروپاشی، و سپس حملهی نظامی و اشغال کشور، در شرایط فعلی مناسبترین گزینه تشخیص داده است.
مرکز سابان که توسط میلیاردر صهیونیست حیم سابان(Haim Saban) راهاندازی شده است وابسته به انستیتو بروکینگز است. انستیتو بروکینگز همان نقشی را در تصمیمسازی استراتژیک برای حزب دموکرات به ریاست جمهوری اوباما ایفا میکند، که انستیتو امریکن اینترپرایز برای دولت جمهوری خواهان به رهبری بوش ایفا میکرد.
مرکز تحقیقات پیشرفته ضد تروریسم، بر آن نیست که برآورد آمریکا را از حیث تحقق کودتای مخملی و فروپاشی، امکان سنجی نموده، و نفیاً یا اثباتاً تأیید یا رد نماید. اما خود را ملزم میداند تا بر مبنای وظیفهی حرفهای خویش، بخشها و ابعادی از پروژهی مزبور را در فضای عمومی منعکس سازد. همچنین با توجه با ابعاد گستردهی تروریسم سیاسی پروژهی آژاکس 2، شفافسازی و معرفی سناریوهای پروژهی مزبور در مراحل گوناگون آن، برای تنویر افکار عمومی از سوی این مرکز در آینده صورت خواهد پذیرفت.
آنچه در محوریابی ذیلالذکر گزارش 160 صفحهای مرکز سابان مشهود است، «کار ویژهی» اغتشاش عمومی، و گسترش و سپس استمرار آن، تا مرحلهی فروپاشی است، که خنثی نمودن آن، هوشیاری عمومی را میطلبد.
این گزارش توسط 6 تن از استراتژیستهای وابسته به انستیتو بروکینگز تهیه شده است. (کنت ام پولاک، دانیل ال بای من، مارتین ایندیک، سوزان مالونی، مایکل ای اُ هانلون، بوروس ریدل)
مقدمه: انتخاب گزینههای سیاست امریکا نسبت به ایران
- ایران همیشه برای امریکا، یک معضل و مشکل بوده است.
- تنفر ایران از امریکا همواره برای ناظران بیرونی امری عجیب بوده است.
- اما امریکا نمیتواند از اهمیت ایران چشم بپوشد.
- در عصر بوش، گرچه در ابتدا امریکا سیاستی علیه ایران نداشت، اما سپس از طریق فشار و تهدید و تحریم، سعی شد ایران را وادار به کنارگذاردن برنامهی هستهای نموده و بدین روی ایجاد رابطهی دیپلماتیک نماید.
- در انتهای عصر بوش، قدرت ایران در منطقه ارتقا یافته و از سوی دیگر امریکا در منطقه تضعیف شد.
- مراکز مطالعات استراتژیک امریکا، در ابتدای عصر اُباما، به ناچار به مطالعات گسترده جهت یافتن راهحلی برای مسألهی ایران پرداختند. اما هرچه تلاش میکنند، نمیتوانند از این حیرت و سردرگمی خارج شوند.
- اُباما، همزمان با استفاده از اهرم فشارهای بینالمللی، در چارچوب استراتژی هویج و چماق، تلاش میکند به ایران نزدیک شده و دست دوستی بدهد. اما معلوم نیست که این سیاست موفق گردد، لذا بهتر است انتخابهای جایگزین و فوری برای آن اندیشیده شود.
هدف خیلی سخت
- امام خمینی با انقلاب اسلامی سال 1357، نظام دوقطبی خیر و شر را تبیین نمود، که در آن امریکا قطب شر، و ایران قهرمان قطب خیر در جهان است.
- احمدینژاد به این ایدئولوژی باور دارد.
- رابطه با امریکا، ریل سوم راهآهن حرکت ایران است.
- آیتالله خامنهای نیز همچون امام خمینی به امریکا مشکوک است.
- پراگماتیستهای ایران در 1986 - ایران کنترا - 1995 و 1998 و 1999 با امریکا ارتباط مخفی داشتند، که خیلی زود کشف و خنثی شد.
- جبههی سخت درون نظام -اصولگرایان -، بیشتر به تقابل با امریکا فکر میکنند.
- رفتار ایران برای امریکا عجیب و غیرقابل پیشبینی است.
- در مسألهی عدم رابطه میان دو کشور، امریکا نیز بیتقصیر نیست، و به دلیل رفتار نامناسب امریکا، دولتمردان ایران نیز امریکا را غیرقابل پیشبینی و غیرقابل اعتماد میدانند.
- دولتمردان امریکا از ایران ناامید شدهاند، نه زمانی که به دنبال رابطه بودند به نتیجهای رسیدند، و نه در زمان مقابله و جنگ موفق به مهار ایران شدهاند.
- فشارهای امریکا به تهران، تاکنون هیچ تغییری در سیاست خارجی این کشور ایجاد نکرده است.
- در امریکا، همواره سیاست آن کشور در نسبت با ایران با ناکامی و شکست مواجه شده است.
- امریکا با حمله به افغانستان و عراق، موقعیت خود را در منطقه تضعیف نمود و محبوبیت خود را از دست داده و این به سود ایران شده است.
- در نبرد حزب الله و اسرائیل و نبرد حماس و اسرائیل نیز شکست اصلی از آن امریکا و پیروز صحنه ایران بود.
- امریکا در اثر این تغییر صحنه شوکه شد و مجبور به اتخاذ روشهای جدی برای بازیابی نقش خود در منطقه گردید.
ساختن سیاست بهتری در مورد ایران
- کتابها و مقالات در این زمینه کم نبوده، اما بهجای تابش نور، بر حرارت مسأله میافزایند، لذا مسألهی رابطه با ایران را لاینحل میکنند.
- چینش مطالعات این است که تحدید (محدودسازی) ایران صورت گیرد یا مذاکره! هیچ حدوسطی دیده نمیشود. راستها به تقابل و چپها به مذاکره میاندیشند.
- تمرکز بر مسألهی هستهای ایران، موجب شده است که دید کلاننگر منتفی شده و همهجانبهگری وجود نداشته باشد.
- هدف اصلی این گزارش، ارائه مهمترین گزینههای سیاست امریکا برای ساختن یک استراتژی جدید علیه ایران است.
- در مجموع 9 گزینه در مورد ایران شکل گرفته است
- این 9 گزینه در چهار دسته، تفکیک شدهاند.
- بخش نخست این گزارش در مورد دو گزینهی دیپلماتیک است.
- بخش دوم این گزارش در مورد سه گزینهی نظامی است.
- بخش سوم این گزارش در مورد سه گزینهی تغییر حکومت است، که حمایت از انقلابات مردمی، یا شورشهای قومی، و یا مساعدت در کودتای نظامی را دربر دارد.
- بخش چهارم این گزارش نیز در مورد بازدارندگی ایران از طریق تحدید است.
نُه گزینهی بد
- این 9 رویکرد هزینهها و مخاطرات خاص خود را دارند. این به خاطر کمبود تحقیقات و مطالب نیست، بلکه به خاطر سختی موضع - ایران - است. شاید روزی یک کسینجر یا جرج کنان جدیدی ظهور کند که راهحل متفاوت و سادهتری پیشنهاد کند.
- بهترین استراتژی امریکا بدون شک این خواهد بود که چند گزینه از 9 رویکرد مزبور را به صورت یکپارچه بهکار گیرد.
ابتدا استراتژی سپس تاکتیک
- از آنجا که همواره امریکا در جزییات تاکتیکی بر علیه ایران گم شده و از کلاننگری دور افتاده است، این گزارش تنها به استراتژیها میپردازد.
صحنهسازی
- نگارش استراتژی در مورد ایران بسیار سخت است، و باید نقش ایران را در صحنه تبیین نمود.
دیدگاه تهران
- سیستم سیاسی ایران، یکی از پیچیدهترین و غیرشفافترین نوع نظام سیاسی در جهان است.
- ایران خود را همزمان خیلی موفق و قوی، و خیلی ناموفق و ضعیف میداند.
- رهبران ایران در رابطه با امریکا، تصمیمهای تاکتیکی گرفتهاند نه استراتژیکی.
- باید دانست که واژهی بازار یک کلمهی ایرانی است و بازار همواره باز است.
- رفرمیستها به دنبال رابطه و اصولگرایان کمتر مایل به رابطه با امریکا هستند.
- آیت الله خامنهای به امریکا مشکوک است و به اصولگراها نزدیکتر است، اما واقعیتهای اقتصادی را قبول دارد.
- سیاست ایران مبتنی بر قوانین اینرسی حرکتی عمل میکند، لذا شانس امریکا برای موفقیت بسیار کم است.
صحنهی بینالملل
- گاهی به نظر میرسد، مناسبات ایران و امریکا در یک خلاء شکل میگیرند، حال آنکه اینگونه نیست و کشورهای زیادی مانند روسیه و چین و اتحادیه اروپا و کشورهای همسایه ایران در این موضوع دخیل هستند.
ساعت در حال تیکتیک
- زمان به سرعت در حال گذر است، و عصر اُباما آخرین فرصت امریکاست.
- ایران تا 2010 یا حداکثر 2015 به سلاح هستهای دست مییابد و در آنصورت گزینهی نظامی بسیار دشوار میشود.
- اما همچنان گزینهی تغییر حکومت باقی میماند.
- لذا اُباما آخرین فرصت برای طرح یک استراتژی جدید است که آیا امریکا میتواند با یک ایران هستهای همزیستی داشته باشد؟!
بخش یک: تحذیر تهران
گزینههای دیپلماتیک
- مسیر اُباما بسیار سخت و دشوار است.
- جنگ هشت ساله در افغانستان و شش ساله در عراق، امریکا را از ورود به یک میدان نبرد جدید برحذر میدارد.
- پرسشهای سهگانه:
1- آیا تهدیدها و تحریمهای اقتصادی و دیپلماتیک میتواند منجر به تغییر سیاستهای ایران در نسبت با جامعهی غربی شود؟ چه نوع تحریمهایی بیشترین امکان موفقیت را دارد؟ و چگونه امریکا میتواند دیگر قدرتهای بزرگ را قانع کند که با امریکا بر علیه ایران همکاری کنند؟
2- آیا مشوقها - هویجها - با چماق یا بدون چماق میتواند تهران را به تغییر رفتار مجاب کند؟ ذات این هویجها باید چه باشد؟ و چگونه امریکا میتواند این مشوقها را به ایران بدهد که ضعف او تلقی نشده و اصولگرایان را گستاخ نکند.
3- واشنگتن از کجا بداند که ایران دربارهی مناسبات دیپلماتیک جدی است یا اینکه با طولانی کردن مذاکرات در حال خریدن زمان است برای هستهای شدن؟
- پاسخها به این سه پرسش، منجر به دو رویکرد متضاد شده است:
1- نسخهی بازسازی شدهی استراتژی هویج و چماق بوش.
2- روش حذف چماق و فربه کردن هویج. زیرا تهدید همواره موجب تقویت ایران میشود. هضم ایران در اقتصاد جهان می-تواند نمونهای از آن باشد.
فصل یک: پیشنهادی که ایران نباید رد کند.
اقناع
- بوش پسر، از سیاست هویج و چماق استفاده کرد، که موثر نبود.
- این سیاست اگر بهینه شود، میتواند در دولت اُباما موثر واقع شود.
-اُباما پس از انتخاب خود، بلافاصله این سیاست را اعلام نمود که دارای چندوجه است.
- مهمترین مانع این سیاست، باقیماندههای اقدامات بوش در اعمال این سیاست است.
- ضعف اقدام بوش در این بود که سیاست هویج و چماق را توأم با تغییر حکومت جلو میبرد.
- جمهوری اسلامی باید سیاستهای داخلی خود را تغییر دهد.
- سیاست متقاعدسازی به تعهد و مشارکت بینالمللی در خصوص تحریمهای قوی بر ضد ایران نیاز دارد تا بتواند ایران را تنبیه کند، اما بسیاری از کشورها، ایران را به عنوان تهدید نمیشناسند و مخالفت میکنند. ایران به ستیزهجویی علیه فشار خارجی عادت دارد که این موجب سختتر شدن کارها میشود.
هدف
- هدف این سیاست، قانع کردن دولت ایران برای تغییر رفتار خود در مسایل حساس و مهم برای امریکاست.
- این سیاست با پیام نوروزی اوباما آغاز شد که: «ما از ایران میخواهیم که در جایگاه درستی در ارتباطات بینالملل خود قرار گیرد.» و در واقع او رژیم ایران را قبول کرد در صورتی که به خواستههای امریکا و جوامع بینالمللی احترام بگذارد.
- اگر امریکا سیاست خود را بر برنامهی اتمی ایران متمرکز کند، همراهی بینالمللی بیشتری مییابد، اما این همهی رفتار ایران را تغییر نمیدهد. این کافی نیست که ایران برنامهی هستهای خود را منتفی کند.
چارچوب زمانی
به صورت بالقوه سیاست اقناعی در چندماه به نتیجه میرسد. به صورت نظری امریکا و همپیمانانش سریعاً به بستهی پیشنهادی از گزارههای مشوق و گزارههای بازدارنده دست خواهند یافت. و این سرعت عمل در مورد پاسخگویی ایران نیز صادق خواهد بود. با این همه، مذاکرات سیاسی داخلی و دیپلماتیک خارجی و ماهیت این سیاست برای به نتیجه رسیدن به سالها وقت نیاز خواهد داشت. برای مثال ایرانیها استنتاج میکنند که با قبول درخواست جامعهی بین الملل به صورت یک طرفه برنامهی اتمی خود را خاموش میکنند، و با این کار منابع بسیار باارزش خود را هدر میدهند.
سختی گزینهی هویج و چماق این است که زمان شکست آن مشخص نیست.
نگاهی کلان به این سیاست
- مفهوم بنیادین گزینهی هویج و چماق این است که همزمان باید برای تغییر برنامهی هستهای ایران جایزه داد و اگر نپذیرفت مجازات سنگین بر علیه او اعمال کرد. این اولتیماتوم به ایران میگوید که اگر بپذیرد تشویق میشود و اگر نپذیرد مجازات میگردد.
- این گزینه را امریکا نمیتواند به تنهایی انجام دهد و حتماً نیازمند همکاریهای بینالمللی است. اهرم اصلی این سیاست، باید شورای امنیت سازمان ملل باشد.
- ایران همچنان سرگرم غنیسازی اورانیوم است و به تهدیدهای امریکا بیتوجهی میکند.
- آنچه امریکا به عنوان مشوق به ایران میدهد باید حکم هویج بزرگتر را داشته باشد.
1- تکنولوژی هستهای و رآکتورهای آب سبک. پرسش این است که باید اجازه داد ایران در خاک خود غنیسازی کند؟!
2- اقتصادی: ورود ایران به WTO، و آزاد نمودن داراییهای این کشور در امریکا، و همچنین رفع تحریمها.
3- ضمانتهای امنیتی.
- امریکا چگونه میتواند با وجود این همه نیرو در اطراف ایران، اعلام کند که برای ایران تهدید نیست؟
امتیازات سیاسی
- ایرانیان از هر جناح و سلیقه، معتقدند که کشورشان باید نقش رهبری در منطقه داشته باشد.و این مسأله پیشینهای تاریخی دارد.
- تا مذاکره انجام نشود، مشخص نمیگردد که ایران چه امتیازی میخواهد، اما امریکا تحت هیچ شرایطی نباید بپذیرد که ایران کشور برتر منطقه باشد.
تعامل
- تحقق استراتژی هویج و چماق، بدون مذاکره میان امریکا و ایران امکان پذیر نیست.
- قبل از اینکه بستهی مشوقها به ایران اعلام شود، باید دانست ایران چه میخواهد.
- امریکا باید ضمانت مجازاتهای خود را علیه ایران اعلام کند.
- امریکا ایران را در شرایطی میپذیرد که سه مسأله رفع شده باشد:
1- برنامهی هستهای منتفی شود.
2- حمایت از حزبالله و حماس منتفی شود.
3- تغییر نقشهی وضع موجود منطقه از سوی ایران کنار گذاشته شود.
- تعامل ابتدا تاکتیک است و اگر ایران رفتار خود را تغییر بدهد، آنگاه تبدیل به استراتژی خواهد شد.
آماده سازی شرایط برای فرود آمدن چکش
- یک مؤلفهی سیاست هویج و چماق این خواهد بود که اگر ایران نپذیرد، با وخامت تحریمها و برخوردها روبرو میشود. این برخوردها باید سختتر و شدیدتر باشد.
تحریمهای نفت و گاز
- یکی از مخربترین برخوردها، تضعیف اقتصاد نفتی ایران است، زیرا اقتصاد ایران به شدت به نفت و گاز وابسته است.
- قیمت نفت نوسان شدیدی دارد، و تحریم نفت و گاز ایران موجب بالا رفتن ناگهانی قیمت نفت در جهان میگردد.
محرکهای مشخص شده
- باید نسبت تحریمها به تفکیک هر محرک و هر ماشهای جداگانه مشخص شود و مکانیزم ماشه بنا به مصداقهای تاکتیکی معین گردد.
مقصد، نه وسیله
- باید امریکا و متحدانش بر روی نتیجهی سیاست هویج و چماق تمرکز کنند، نه بر روی وسیله و روش آن.
شنل و شمشیر
- رهبران امریکا نباید همچون اُباما به طور علنی سیاست هویج و چماق را در انظار عمومی مطرح کنند چون در مورد گورخرهاست و موجب رنجش طرف ایرانی میشود. اُباما اشتباه کرد که در سخنرانی خود همچون بوش آن را علنی بیان کرد.
- امریکا نباید اجازه دهد روند سیاست هویج و چماق طولانی شود.
الزامات
- الزامات سیاست هویج و چماق، بیشتر دیپلماتیک و سیاسی هستند و ریسکهای اقتصادی و نظامی آن کمترند.
- امریکا باید به کشورهایی چون روسیه و چین و دیگران امتیاز بدهد تا آنها از سیاست هویج و چماق علیه ایران حمایت کنند.
محاسن
- شواهدی وجود دارد که این سیاست میتواند موفق باشد. در 83-1382 برخی مسئولان سیاسی ایران آن را پذیرفتند. مذاکرات (ترویکای اروپا) با ایران در آن زمان، دستاوردهایی داشت.
- با توجه به بحران اقتصادی موجود در غرب، این سیاست، هزینههای امریکا را پایین میآورد و ضمناً مراودهی تجاری با ایران به اقتصاد امریکا کمک میکند.
- اگر امریکا به ایران در سیاست هویج و چماق امتیازی داد که ایران نپذیرفت، در آن صورت نتیجهی طبیعی، موضوع «تحدید» ایران خواهد بود.
معایب
- امریکا مجبور است با سایر کشورها در مورد ایران معامله کند.
- ایرانیان عموماً پاسخ صریح آری یا نه نمیدهند و با این کار زمان میخرند.
- ایران با طولانی کردن پاسخ، موجب کم اثر شدن گزینههای بعدی یعنی حملهی نظامی و تغییر حکومت میشود.
- امریکا مجبور میشود با اعمال سیاست هویج و چماق، از حمایت دموکراسی و حقوق بشر در ایران دست بردارد و این اجتناب ناپذیر است.
- سیاست هویج و چماق به دلیل پیچیدگی درونی سیاست در ایران میتواند شکست بخورد، زیرا در 30 سال گذشته ایران با تعریف متفاوت منافع ملی، توانسته است سیاستهای خارجی علیه خود را ناکام بگذارد.
فصل دو: وسوسه کردن تهران
گزینهی تعامل
- اشکال بوش در اجرای سیاست هویج و چماق در این بود که چماق را کناری نمیگذارد.
- تهدید موجب میشود که ایرانیان از حیث ملیگرایی منسجم گردند.
هدف
- تغییر رفتار ایران از طریق تعامل و تشویق.
- اما چون ضمانت اقدام ندارد، نیاز به مدت زیادی برای اثر بخشی دارد.
- در این گزینه، هیچ تضمینی برای ممانعت از دستیابی هستهای ایران، یا عدم حمایت از گروههای فلسطینی و لبنانی از سوی ایران وجود ندارد.
- اما این رویکرد موفقیت گستردهای در دراز مدت دارد و تغییر حکومت را نیز در بر خواهد داشت.
- از نتایج مفید آن، ایجاد رابطه و تعامل با ایران تاثیر گذاری و تغییر رفتار آن است.
- چنین رابطهی میان امریکا با ایران، مانند رابطهی کنونی انگلیس با ایران است.
- همچنین، الگوی این رابطه، همان رابطهی امریکا با چین است که به مرور موجب لیبرالیزه شدن اقتصاد آن کشور و پیدایش یک طبقهی متوسط در چین شده است.
چهار چوب زمانی
- تعامل در دراز مدت میتواند موثر باشد.
- حضور نظامی امریکا در اطراف ایران، برای این کشور تهدید است، هر چند که امریکا از موضع تعامل با ایران مواجه شود.
- دشمنی امریکا با ایران، و ایران با امریکا، یک گزارهی بنیادین در سیاست ایران است.
- هیچ محدودهی زمانی برای تحقق این استراتژی وجود ندارد و نمیتوان با هیچ مکانیزمی آن را تسریع بخشید.
دید کلان به این سیاست
- تعامل، جزیی از یک روی کرد استراتژیک است و دیپلماسی یعنی همین تعامل.
- در این سناریو، تعامل یک کنش استراتژیکی است نه تاکتیکی.
اولویت تعامل
- اگر تعامل الویت پیدا کند، سیاستهای امریکا باید به یک جابجایی عظیم از گزینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی به تعامل بیانجامد.
- گزینهی تعامل، موجب لیبرالیزه شدن فضای داخلی ایران میشود.
- تعامل با دو رویکرد الف) گام به گام ب) معاملهی بزرگ و حجیم و گسترده، میتواند صورت پذیرد.
اقناع
- مشوق برپایه اقناع طرف ایرانی بر تغییر رفتار وی باید ارائه شود.
- مشوقها باید شامل سه حوزهی هستهای، استراتژیک و اقتصادی باشد، که اکنون تنها تمرکز بر حوزهی برنامهی هستهای ایران است.
- مشوقها باید متوجه حامیان تغییر باشد، مثلاً مشوقهای اقتصادی باید طیف ثروتمندان طبقهی متوسط به بالا را در نظر بگیرد.
زمانبندی
- تحقق گزینهی تعامل نیازمند سالهای طولانی است و امریکا نمیتواند توقع واکنش فوری از ایران داشته باشد.
شریک نا مطمئن
- روی کار آمدن احمدینژاد و اصول گرایان، موجب نفی لیبرالیزاسیون فضای عمومی کشور شده است.
- فضای عمومی ایران اکنون توأم با اعتماد به نفس و غرور است، که موجب ماجراجویی آنها میشود.
- آیتالله خامنهای معتقد است که حق را باید گرفت و اگر به دشمن تمکین شود، او دیگر کوتاه نمیآید.
- دوران احمدینژاد تمام نشده است. در ادامهی برنامهی تعامل، باید یا احمدینژاد را دور زد، یا او را به درون میدان برنامه کشاند.
- عصر رفرمیستهای ایران نشان داد که رقابت میان جناحها جدی است.
- امروز در میان همهی جناحها یک نظر واحد وجود دارد و آن هم این نکته است که همه از ضرورت مذاکره با امریکا سخن گفتهاند.
- در طول بیست سال، هاشمی رفسنجانی سعی کرد رابطهی ایران با امریکا را بهبود ببخشد. اما تاکتیکهای پشت پردهی او خیلی موثر نبوده است.
معایب
- سیاست داخلی ایران به قدری پیچیده است که معلوم نیست سیاست تعامل جواب دهد.
- اصولگرایان، روی کرد امریکا به تعامل را حاصل ضعف امریکا میانگارند.
- چون چارچوب زمانی مشخصی برای سیاست تعامل مدنظر نیست، در نتیجه ممکن است ایران به همهی خواستههای خود برسد، اما امریکا به هیچ یک از خواستههایش نرسد.
- تا کنون هیچ پیام محکمی از سوی رهبر ایران برای مذاکره با امریکا شنیده نشده است.
- اسراییل در معادلات تعامل همچون یک کارت وحشی و برگهی غیر قابل مهار عمل میکند.
بخش دو: راهکار نظامی
خلع سلاح تهران
- گزینههای دیپلماتیک، یک نقص اساسی دارند و آن این است که به همکاری ایران نیازمند است.
- در واقع هیچ یک از گزینههای دیپلماتیک، تضمینی برای موفقیت ندارند.
- بخشی از امریکاییها معتقدند ایران قابل اعتماد نیست. آنان حتی روسیه و چین را نیز قابل اعتماد نمیدانند، لذا میگویند که به دلیل عدم باور این کشورها، محدودیتهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی همواره شکست میخورد.
- به این دلایل، هر گزینهای که نیاز به همکاری ایران یا کشورهای متحد امریکا بر علیه ایران را داشته باشد، منتفی است.
- تنها عامل زور است که به طور یک جانبه از سوی امریکا امکان به کارگیری دارد و نیاز به همکاری ایران یا متحدان ندارد.
- اگر ایران به سلاح هستهای مجهز شود، در آن صورت گزینهی نظامی امریکا علیه آن کشور نیز دشوار خواهد شد.
- مشکلاتی که ارتش امریکا در عراق و افغانستان پیدا کرده است، امکان موفقیت نظامی بر علیه ایران را با تردید مواجهه ساخته است.
- با این شرایط، بخش دوم این گزارش، به بررسی گزینهی نظامی پرداخته است.
- اُباما نیز گزینهی نظامی را رد نکرده است.
- این نگرانی وجود دارد که اسراییل به طور یک جانبه به تهاجم علیه ایران اقدام کند.
- گزینه این خواهد بود که همچون عراق و افغانستان، اقدام نظامی به اشغال ایران و تغییر حکومت منجر شود.
- سناریوی حملهی هوایی به تأسیسات هستهای ایران بالاترین ضریب امکان تحقق را دارد.
- برخی از امریکاییها معتقدند هزینهی حمله به ایران بسیار زیاد است و این موضوع موجب تردید در اقدام نظامی علیه ایران شده، اما امیدوارند که اسراییل چنین اقدامی را به جای آنها انجام دهد.
فصل سوم: یک راه را تا انتها رفتن
تهاجم
- اکنون امریکا تمایل به انتخاب راهکار نظامی علیه ایران را ندارد. پس از هزینههای جنگ در افغانستان و عراق، و عدم وجود چشمانداز روشن، اغلب امریکاییها مایل نیستند در نقطهای دیگر از خاورمیانه درگیر جنگ شوند.
- به دلیل پراکنده شدن نیروها، امریکا باید برای تهاجم به ایران، نیروهای ذخیره را فراخوان کند.
- پس از سی سال وجود مشکلات میان امریکا و ایران، هیچ استراتژی همچون تهاجم نظامی، نمیتواند قاطعانه مشکلات مزبور را مرتفع نماید.
- شکستهای امریکا در عراق و افغانستان، نشان داد که پرسش اساسی که امریکا باید پاسخ دهد این است که در صورت تهاجم به ایران، آیا میتواند در ایران یک دولت امریکایی با ثبات و امن پدید آورد!
- مشکلات عراق و افغانستان درسهای زیادی به امریکا داده است، اما هنوز ایدهای که درسهای مزبور را به ایران، یعنی کشوری با سه برابر جمعیت و چند برابر وسعت نسبت به عراق، تعمیم دهد، وجود ندارد.
هدف
- هدف گزینهی تهاجم به ایران، این است که حکومت ایران را از طریق زور و حملهی نظامی ساقط نموده، قدرت نظامی آن را خرد کرده، و اجازه داده نشود که کنترل خود را بر جامعه اعمال نماید، و برنامهی هستهای آن نابود گردد.
- امریکا باید بتواند پس از حمله، یک حکومت با ثبات و امریکایی در آن پدید آورد.
- مانند افغانستان و عراق، بازسازی ایران پس از اشغال بسیار دشوار و پر هزینه خواهد بود.
چار چوب زمانی
- در تئوری، امریکا هرگاه اراده کند میتواند به ایران حمله کند. لذا از نظر زمانی بسیار سهل الوصول است. اما در واقعیت، این امر آسان نیست و موانع زیادی دارد.
- گرچه تهاجم نظامی از گزینهی تعامل یا گزینهی تغییر حکومت، سریعتر امکان پذیر است، اما زمان آن میتواند تا سالها طول بکشد که شامل التیماتوم به ایران، اخذ مجوز قانونی از سازمان ملل، اقدامات لجستیکی انتقال نیرو به منطقه، و سپس اقدام نظامی میشود.
- گزینهی نظامی نیازمند گرفتن بهانه از ایران، برای حمله به آن کشور است. البته اگر اراده بر حمله به ایران وجود داشته باشد، امریکا میتواند کاری کند که ایران را تحریک نماید تا پاسخی بدهد که همان بهانهی مورد نیاز باشد.
- بازسازی پس از جنگ در ایران، طولانیترین و خونینترین بازسازی خواهد بود.
نگاهی کلان به این سیاست
- مسألهی اصلی، درگیریهای پس از جنگ و اشغال است.
- چون ممکن است کشورهای همسایه، اجازهی استفاده از خاک خود را برای حمله به ایران ندهند، لذا باید سپاه تفنگداران دریایی، بندری را در ایران تصرف، و از آنجا عملیات لجستیکی برای هجوم به درون ایران صورت گیرد.
الزامات
- تحریک. ایران باید یک اقدام تحریک آمیز به مثابه واقعهی 11 سپتامبر 2001 صورت دهد.
- دیپلماتیک. اگر ایران اقدام تحریکآمیز نکند، امکان اجماع بینالمللی ناممکن است.
- نظامی. عملیات نظامی باید سنگین باشد، اما الزام کلیدی، مسایل پس از اشغال است. امریکا برای اشغال عراق 200 هزار نفر نیرو وارد کرد. ایران کشوری با سرزمین پهناور کوهستانی و بیابانی است که در جنگ چریکی بسیار توانایی دارد و میتواند مخاطره آمیز باشد. الزامات لجستیکی تهاجم به ایران بسیار سختتر از عراق است. در تهاجم به ایران، نیروی ویژه و سربازان امریکایی فارسی زبان الزامی است که امریکا در این خصوص بسیار ضعیف است.
- اشغال. برا